loading...

ینگه دنیا

گزارشهائی از ینگه دنیا برای آشنائی هموطنان داخل (و بقیه)

بازدید : 399
جمعه 17 مهر 1399 زمان : 0:37

پنجشنبه هشتم اکتبر

مژده! مژده! انگشتمان دارد سبز می‌شود! درست یک هفته پیش بود که "گوشتی‌ها" را کاشتیم و با کمی‌مراقبت حالا دارند قد می‌کشند. برای نشان دادن مراتب خوشحالی و سپاسگزاری، چند تا از آنها را در یک رف برای عکس برداری جا دادم. و چقدر انواع مختلفی دارند

حوالی با تو بودن
بازدید : 406
پنجشنبه 16 مهر 1399 زمان : 15:36

چهارشنبه هفتم اکتبر

(دوم آگست 2010) وقتی در دفتر یلوپیج چشمم به شغل کارآگاهی افتاد بیاد گذشته‌ها افتادم. به آن زمانهائی که در یک برنامه رادیوئی، کارآگاهی بنام جانی دالر همه را سرگرم میکرد. سریالی آمریکائی بود که البته دوبله شده بود ...
چهار کارآگاه مهارت‌های خود را برخ ما میکشند که چندتاشان را در زیر می‌بینیم: کارآگاهان ورزیده و با تجربه ما با بیشترین تلاش خود و با در دست داشتن مدرن ترین تجهیزات برای امور تحقیقاتی در تمام شبانه روز در خدمت شما خواهند بود:
تحقیقات مربوط به دعاوی دادگاهی ، زیر نظر داشتن اشخاص مورد نظر ، یافتن اموال و دارائی‌های مخفی ، سرقت و تحقیقات جنائی ، تعقیب و مراقبت ، شناسائی و سابقه اشخاص ، ردیابی و کشف دستگاه‌های جاسوسی ، مزاحمت و تهدید اینترنتی ، حفاظت شخصی

(11 آگست 2010) درست 140 صفحه از دفتر یلوپیج به آگهی‌های مربوط به خدمات وابسته به وکالت اختصاص داده شده: ... حقوق و مزایای کودکان و بانوان بیوه و مطلقه، حقوق و مزایای بازنشستگی، حقوق و مزایای پرستاری، استخدام پرستار در منزل، قوانین مربوط به کار و کارفرما، وسیله نقلیه برای کسانی که قادر به رانندگی نیستند، صدمات ناشی از کار و تصادفات، حل اختلافات بین مالک و مستاجر و نظائر آن، تبعیض بین کارمندان، دفاع از حقوق و مزایای بیماران روحی و روانی، میانجیگری برای هرگونه ادعای حقوقی و مدنی، گرین کارت و تمدید آن، دریافت ویزای نامزدی و کار و تحصیلی، مترجم همراه در ادارات، پر کردن انواع فرم‌ها، تهیه و تنظیم انواع وکالت نامه و انحصار وراثت برای ایران

دل های ما که بهم نزدیک باشد
بازدید : 425
پنجشنبه 16 مهر 1399 زمان : 15:36

دوشنبه پنجم اکتبر

در آن اوائل در باره انجماد بدن انسان مطلبی نوشتم که بعد لازم دیدم یادآوری کنم که این امر به هیچوجه بطرف همگانی شدن نمیرود و فقط چند تا آدم ایده آلیست دنبال آن رفته اند. بعدا تصمیم گرفتم بعضی مواردی که علم و تکنولژی را در مقابل علم اخلاق ethics قرار داده و میدهد، مرور کنم. و حالا خیال دارم آنها را باختصار تکرار نمایم:

(اول دسامبر 2010) ... وقتی بیدار شدم بیاد آن عمل منجمد کردن Cryonics و نگاهداشتن بدن آدمی‌که تازه فوت کرده افتادم به امید اینکه در آینده که علم پیشرفت بیشتری کرد او را از خواب ابدی بیدار کنند ... آنها در واقع بایستی وصیت کنند که وقتی مرگشان از نظر قانونی تائید شد تحت این عمل یخ زدگی که در 77 درجه حرارت کلون یا مطلق انجام میگیرد قرار گیرند و همینطور محفوظ بمانند تا روزی که احتمالا علم پزشکی بجائی برسد که امکان معالجه آن بیماری بوجود آید ...

(13 دسامبر 2010) بر همه واضح و مبرهن است که معمولا هر کشف و اختراعی میتواند برای آدمیزاد هم جوانب مثبت داشته باشد و هم جوانب منفی ... آنهائی که خیلی عیب و ضرر دارند باحتمال زیاد چند صباحی بیش نمی‌مانند و از بین میروند. نمونه اش Eugenics یعنی علم اصلاح نژاد بشر می‌باشد که تا چند دهه پیش طرفدارانی داشت ... ولی بروی کار آمدن حزب نازی و هیتلر که بویژه روی این عقیده کار میکرد و موجب کلی قتل و خونریزی گردید باعث شد که این ایده رنگ ببازد ...
از طرف دیگر بیشتر کشفیات جدید در وسطهای طیف قرار دارند و با اینکه دارای معایبی هستند آدمیزاد یاد میگیرد که چطور خود را از آن معایب دور نگهدارد و از مزایایش بهره ببرد. اینها را همه جا میتوان یافت: از برق و تلفن و تلویزیون گرفته تا اینترنیت که یکی از آخرین کشفیات بزرگ سالهای اخیر می‌باشد ...

ایرانیان مقیم این منطقه ، 17
بازدید : 396
پنجشنبه 16 مهر 1399 زمان : 15:36

یکشنبه چهارم اکتبر

(نهم ماترس 2010) این عنوان، نتیجه اخلاقی دو حکایت زیر است ...
آیزوپ میگوید مردی دو دختر داشت که یکی را به یک باغبان شوهر داده بود و دیگری را بیک خشت مال. یکروز بدیدن دختر اولی رفت و احوالش را پرسید. دختره گفت همه چیز بر وفق مراد است فقط یک آرزو دارد و آن اینکه باران ببارد تا درختهای باغ تر و تازه بمانند

روز دیگر به دیدار آن یکی دخترش رفت و از او شنید که آرزویش اینست که آفتاب داغ ادامه پیدا کند تا خشتها خشک شوند. و او پیش خود گفت حالا که آرزوی دخترهایش اینقدر متضادند پس آرزوی خودش چه باید باشد؟! ...
میگویند روزی ملا با پسر جوانش که بر خرشان سوار بود به دهی میرفتند. چند نفری از آن طرف گذشتند و پچ پچ کردند که این پسره عجب بی رحم است که میگذارد پدر پیرش پیاده پشت سر خر راه برود. آندو فکری کردند و تصمیم گرفتند پدر سوار بر خر شود. چند نفر بعدی باز انتقاد کردند، و آنها هر دو پیاده شدند. بعدیها انتقاد کردند و آنها هر دو سوار شدند. بعدیها انتقاد کردند و آنها خر را بدوش کشیدند و رفتند ...
و اینست پایان کار کسانی که خیال میکنند میتوانند همه را راضی کنند!

و امروز که باز دارم باین موضوع فکر میکنم چیز تازه‌‌‌ای بنظرم نمیرسد بجز اینکه تکرار کنم که نتیجه گیریمان نباید این باشد که ما نباید بحرف دیگران گوش کنیم، چون گاهی لازم و مفید است
ولی مشکل آنست که لازم میشود به عقلمان رجوع کنیم!

تکنولژی در مقابل علم اخلاق ، 1

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی